ریل زمان

متن مرتبط با «کجا» در سایت ریل زمان نوشته شده است

نمی¬دانم از کجا می¬داند!!!؟

  • از شرم حرف­ های او تمامی حرارت بدنم به صورتم هجوم می­ آورد. میزان قرمزی­ اش را نمی­ توانم حدس بزنم، اما عرق از سر و صورتم می­ ریزد. دستمال کاغذی ها خیسِ خیس می شوند و بیشترش به صورتم می چسبد. حوله ­ای برمی­ دارم. پاهایم یخ زده است. زیر لحاف پاهایم را با سرعت به هم می­ مالم، بی­ فایده است. بدنم کرخت شده. انگشتانم گزگز می­ کند. چشم­ هایم باز نمی­ شود اما نمی­ خوابد هم... با صدای آشنایی چشمانم را باز می­ کنم. گوشی­ ام را برمی­ دارم و نگاه می ­کنم. نمی­ دانم از کجا می ­داند، که ترانه­ ای، شعری، موزیکی مرا از ژرفنای چاه­ های اندوه بیرون می­ کشد و من چندین هفته با زمزمه­ ی آن­ ها از چاه­ ها دور می­ شوم! و باز وقتی نزدیک آن­ها می­ شوم باز نمی­ دانم از کجا می­ داند! شاید هم نمی­ داند! باز با تلنگری مرا از آن­جاها دورتر و دورتر می­ کشاند. در این لحظه ها شادی به سراغم می آید. دیگر به زمین و چاه ­هایش فکر نمی­ کنم. به پرواز در آسمان­ ها و بودن با پرنده­ ها و ابرها و ستاره­ ها فکر می­ کنم. تمام زندگی ­ام را به آسمان می­ برم و شادتر و شادتر می­ شوم و شاید او هرگز نمی­ داند که ناجی من است و من مدیون قلب بزرگ و مهربانش!          با صدای زنگ تلفن چشم­ هایم را باز می­ کنم، اما هم­چنان به آسمان فکر می­ کنم و ماندن در آن­جا. دیگر زمین جای زیستن نیست.  |+| نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۰ساعت 22:41&nbsp توسط روح انگیز پورناصح  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نمی¬دانم از کجا می¬داند!

  •  قرار بود خون داروتی را بجوشانند. آن را بیرون بکشند، حرارتش بدهند و دوباره به جای خود برگردانند. سرطان قاعدتاً از بین می�رفت. خوب، دقیقاً این جوری نبود. این نوع درمان نام بسیار رسمی�تری داشت، ترم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها